نویسنده
جوانب مثبت و منفی کار در یک استارتآپ
کار در استارتاپ میتونه خطرات زیادی داشته باشه. طبق گزارش وال استریت ژورنال
The Wall Street Journal(یکی از مهمترین و پرنفوذترین روزنامههای اقتصادی-سیاسی و پرمخاطبترین روزنامهی انگلیسی زبان تجاری) از هر چهار استارتاپ؛ سه استارتاپ شکست میخورن. در واقع مراسم خاکسپاری استارتآپها (startups funerals) در سیلیکون ولی (Silicon Valley نام رایج و غیررسمی منطقهای در حدود ۷۰ کیلومتری جنوب شرقی سانفرانسیسکو، در ایالات متحده آمریکاست و شهرت این منطقه به دلیل قرار داشتن بسیاری از شرکتهای مطرح انفورماتیک جهانه) وجود داره که مدیران میتونن از اشتباهات شرکتهایی که نابود شدن، برای پیشرفتشون درس بگیرن. به این معنی که فعالیت در استارتاپ - حتی فعالیتهایی که در نهایت شکست میخورن - به تو اجازه میدن تجربیات و مهارتهای ارزشمندی رو، برای افزودن به رزومهات اضافه کنی.
پس چه مزایا و معایبی در شرکتهای استارتآپی وجود داره؟
سارا مک مولین (Sarah McMullin) متخصص توسعهی تجارت در خدمات اطلاعات شرکت کامینو (Camino): "اشکال کار استارتاپ در زمینه تکنولوژی (tech startup) و هر استارتاپی، به خطرات کوتاه مدت مربوطه. حقوق پرداختی به طور کلی در اوایل کار مناسب نیست. مزایا تا زمانی که تعداد کارمندان بیشتری وجود نداشته باشه، محدودن و تعادل کاری خوبی وجود نداره. به ویژه در تکنولوژی، همیشه این احتمال وجود داره که پروژه مهم، به وسیلهی پیشرفت یا اختراعی پیشبینی نشده نابود بشه."
اما در استارتاپها؛ نکات زیادی وجود دارن که باید اونا رو یاد گرفت. افراد با توجه به این نکات در شرکتهای جدید، با توجه به هدفشون ریسک میکنن. از اونجا که موفقیت زیادی در یک استارتاپ وجود داره؛ احساسات نقش پررنگی دارن و مسئولیتِ کاریِ زیادی وجود داره. این فضای پر استرس میتونه باعث ایجاد خلاقیت، نوآوری و پاداش زیاد بشه.
چٍیس هتی (Chase Hattie) مدیرعامل QuickShouts گفت: "استارتاپها جزء پیشرفتهترین مشاغلن. اونا خلاقیت، فردگرایی رو تشویق میکنن و سلسله مراتبی در اونجا وجود نداره. کسایی که در استارتاپها کار میکنن، با استعدادترین افراد در زمینههای مرتبطن و با همدیگه همکاری دارن چون میخوان عاملی با ارزش ایجاد کنن. فعالیت در استارتاپ، فقط انجام یک کار نیست و یک مأموریت محسوب میشه. کارهای زیادی وجود داره که افراد شاغل در استارتاپ، میتونن اونا رو انتخاب کنن که از امنیت و پاداش بهتری برخوردار بشن - اما اونا تصمیم گرفتن برای انجام کاری که بهش اعتقاد دارن، ریسک کنن. این تصمیم، فوق العاده الهام بخشه. "
تعادل در زندگی کاری
اولین چیزی که بیشتر مردم، وقت مطرح کردن فرهنگ استارتآپ (startup culture) بهش اشاره میکنن، تعادل در زندگی کاری یا در بعضی موارد، نداشتن تعادل زندگی کاریه. استارتاپها پر از افرادیه که علاقهی زیادی به ایجاد محصول یا خدمتی رو دارن و معمولاً ساعات کاری طولانی دارن. فرهنگ عامه بر این باوره افراد در استارتاپها، با اسکوتر به جلسهی بعدی میرن تا در اونجا فوتبال دستی بازی کنن تا طوفان مغزی (brainstorm) ایجاد کنن. اما واقعیت اینه که استارتاپها به سطحی از فداکاری فردی نیاز دارن که ممکنه در یک شرکت بزرگ یا تجارتی بزرگ، اون رو نتونی ببینی و هیچ تضمین کاری وجود نداره که برای سالهای آینده، بتونی شغلت رو حفظ کنی. موفقیت دراز مدت؛ میتونه به سختی کاری هر کدوم از افراد شاغل در استارتاپ بستگی داشته باشه.
اون گفت: "نکتهی مثبت اینه که استارتاپها؛ محیط پویایی دارن و تحول سریعی دارن که از ابتکاری ارزشمند سود میبرن. این خیلی خوبه که بفهمی در چه عاملی بهترینی تا در اون به برتری برسی. پس اگه میخوای به صورت حرفهای رشد کنی، استارتاپ مکان مناسبی برای توست. "
ساختار کاری مشخصی در استارتاپها وجود نداره و چیزی فراتر از ساعات کاری ۹ صبح تا ۵ عصره. ممکنه کمکم متوجه بشی که برنامهریزی ساعات کاری هفتگی، تعطیلات آخر هفته و در کل برنامهریزی برای زمان بندی رو از دست دادی. بعضیها ممکنه از این ساختار استفاده کنن چون ممکنه در محیط ساختار نیافته استارتاپی بتونن رشد کنن.
"استخدام در استارتاپ، با استخدام در یک شرکت از قبل تاسیس شده، خیلی متفاوته. تفاوت اصلی؛ در نداشتن وجود ساختار، در یک استارتاپه که بر ساعات کاری، فرآیندها و روابط کاری تأثیر میذاره. قوانین کمتری وجود داره، اما به معنیه که فضای بیشتری، برای روحیهی خلاق و کارآفرین وجود داره تا بتونن کارشون رو اثبات کنن. "
شرکتهای استارتاپی، بدون شک پر از افراد مبتدی و افرادیه که دوست دارن دورکاری و فعالیت بیشتری انجام بدن. از اونجا که اعضای تیمها کمن، کارکنان معمولاً باید کارهای مختلفی انجام بدن که باعث ساعات کاری طولانی، در طول هفته میشه. بودجه؛ اغلب کمه و وقتی شرکتی در حال ایجاد پایگاه مشتریه (client base)، کارکنان باید از همهی توانشون استفاده کنن.
جسیکا گرین والت (Jessica Greenwalt) بنیانگذار CrowdMed عقیده داره که ایجاد یک استارتاپ، به سطحی از تعهد نیاز داره که در شرکتهای دیگه وجود نداره: "استارتاپ تبدیل به زندگی تو میشه. ممکنه فکر کنی وقتی که برای شخص دیگهای کار میکردی، وقت زیادی رو میذاشتی، اما بعد از شروع متوجه میشی که بیشتر از هر زمان دیگهای برای شغلت فعالیت میکنی. "
حقوق و مزایا
ساعات طولانی و حجم کاری زیاد، لزوماً به معنی حقوق زیاد نیست. استارتاپها برای گرفتن بودجه فعالیت میکنن. یعنی پول کمی وجود داره و اونا نمیتونن حقوق بالایی به کارمندان بدن.
با این حال خیلی از استارتاپها؛ میتونن در برابر حقوق کم و کمبود مزایا، به وسیلهی جایگزینی با مزایای دیگه، توازن ایجاد کنن. ممکنه بتونی از گزینهی دور کاری استفاده کنی یا شرکت ممکنه بهت مرخصی آزاد بده و بعضی از استارتاپها مزایایی مثل ناهار و وعدههای غذایی مجانی ارائه میدن. بعضی وقتها مزایا انتزاعیتر میشن و رضایت کار خوب انجام شده، جزء مزیت محسوب میشه. حقوق و دستمزد کمتر از مشاغل دیگهست. استارتاپها با ارائهی مزایای نامشهود بیشتری مثل امکان ساخت محصولی هدفمند از ابتدا، برای کارکنان و همچنین ایجاد بخشی از حقوق صاحبان سهام در شرکت برای اونا، مسئلهی مالی و مزایای پرداختی رو در نظر میگیره.
درسته که چندین نکتهی منفی در پرداخت و مزایا در استارتاپها وجود داره اما اگه این شرکت عملکرد خوبی داشته باشه، میتونی از مزایای کسب موفقیت در آینده بهرهمند بشی. خیلی از استارتاپها در ابتدای کار، به کارمندانشون سهام میدن که در صورت شروع به کار شرکت، به سود تو تموم میشه. اگه از اول شروع فعالیت در شرکت باشی، امکان ارتقا به سِمت مدیریتی هم وجود داره. یعنی که تو فقط در طی چند سال میتونی نقشی مدیریتی داشته باشی نه اینکه در شرکتی کار کنی که بعد از گذشت سالها، بتونی به درجات بالا برسی.
عملکرد شغلی
وقتی که تو در یک شرکت غیر استارتاپی کار میکنی به تو فرصت میدن تا بتونی در سیستمهای شرکت آموزش ببینی و با فضای شرکت آشنا بشی. احتمالاً تا چند ماه فشار کاری شغلت رو احساس نمیکنی. شرکتهای بزرگتر متکی به افراد نیستن. یعنی که نحوهی عملکرد یک شخص، لزوماً کل شرکت رو از بین نمیبره. این موضوع در مورد اکثر استارتاپها متفاوته. از اونجا که استارتاپها نیروی کاری کم اما مأموریت بزرگی دارن، هر عضو شرکت در موفقیت اون نقش داره. اگه احساس خوبی نداری یا شب دیر خوابیدی و به راحتی نمیتونی روزکاریت رو برنامهریزی کنی، که این کار تأثیر مهمی روی فعالیت یک شرکت استارتاپی داره.
شرکت بزرگ معمولاً به صورت تیمی با هدیگه همکاری میکنن که در موفقیت شرکت تأثیر گذاره. پس اگه یک نفر بیمار باشه یا یک هفته مرخصی بگیره، افرادی وجود دارن که میتونن کارهای اون رو انجام بدن. نتایج، به طور کلی برای رسیدن به اهداف، به وسیلهی اقدامات و ساختارهای مختلف به صورت تدریجی انجام میشه. پس تحقق رویاها میتونه ماهها طول بکشه. اما در استارتاپ شاید طی چند هفته یا حتی چندین روز به هدفت برسی.
برت اِ لارسن (Bret A Larsen) مدیر عامل و بنیانگذار eVisit این موضوع رو، به عنوان جنبهی مثبت کار در استارتاپ درنظر میگیره و میگه: "نتایج [در استارتآپ] معمولاً فورین – یا تو در حال اجرا کمپین بازاریابی (marketing campaign) باشی یا خط تولید محصولاتت رو راهاندازی کنی، مقررات دست و پا گیر زیادی برای پیشبرد ابتکار عملت وجود نداره که مجبور بشی کارِت رو متوقف کنی. "
نکتهی مثبت دیگه در رابطه با عملکرد تو در استارتاپ، اینه که میتونی از مزایای تلاشهای شخصی سود ببری. در یک شرکت بزرگ ممکنه تو مدیر پروژه باشی اما تعداد زیادی همکار، در انجام پروژه به تو کمک کنن. در استارتاپ تو احتمالاً میتونی تنها فردی باشی که روی یک پروژه کار میکنه و انجام دادن اون برای خیلی از افراد باعث ایجاد پاداش میشه. جاش گلدستاین (Josh Goldstein) از شرکت Underdog میگه که استارتاپها؛ به تو فرصتی میدن تا بتونی به اندازهی فعالیتت، به موفقیت برسی. اگه شرکت به موفقیت برسه، تو در پاداش شریکی. از اونجا که افراد کمتری در یک استارتاپ حضور دارن، ارتقا آسونتر میشه. اگه عملکرد مناسبی داشته باشی (و استارتاپ به خوبی کار کنه) میتونی با تجربهی کاری ۴ الی ۷ ساله، مدیر عامل بشی. "
تجربه و مهارت
اگه ریسک کاری در استارتاپ تو رو نمیترسونه یا شوق کارِت رو کم نمیکنه؛ فعالیت در استارتاپ میتونه راهی عالی، برای دستیابی سریع به مهارتهای با ارزش برای رزومهی کاری تو باشه. از اونجا که کارهای زیادی انجام میدی و ممکنه لازم باشه کارهایی رو در زمان فعالیتت یاد بگیری (مثل کدنویسی)، رزومهای کاملاً مناسب و تاثیرگذاری به دست میاری که اگه کار در استارتاپ به نتیجه نرسید، میتونی در مشاغل بعدی از این رزومه استفاده کنی.
کریس وی نیکسون (Chris V. Nicholson) میگه: در شرکتهای بزرگ کارکنان شرح وظایف بسیار مشخصی دارن که وظایف کاری اونا رو محدود میکنه. در استارتاپها باید بتونی هر وظیفهای رو انجام بدی و با رشد و حرکت استارتاپ؛ وظایف کاری تو تغییر میکنه. این کار به معنی تسلط بر مهارتهای شغلی کاملاً جدید، شکست در انجام مهارت (آزمون وخطا) و در نهایت انجام مناسب کار جدیده. "
تو این فرصت رو داری که قسمتی از پروژههایی باشی که ممکنه در شرکت دیگه، امکان تجربهی اون رو نداشته باشی.. بعضی وقتها این پروژهها ریسک بالایی دارن اما پاداش زیادی هم دارن که در موفقیت کلی استارتاپ تأثیرگذاره. تو این مهارتهای جدید رو سریع یاد میگیری، چون کلیت فرهنگ استارتاپ، روی موفقیت و رشد سریع متمرکزه. انتظارت این باشه که کارایی رو بیشتر از وظیفهی کاریت انجام بدی.
نتیجه
استارتاپها در واقعیت، مناسب همه نیستن و نظرات منفی یک نفر ممکنه برای یکی دیگه محسوب بشه. اما ارزیابی چیزیه که تو از یک شرکت میخوای و با مشاهدهی آینده، میتونی متوجه بشی که استارتاپ مناسبه یا نه. ممکنه استارتاپها شکست بخورن اما همیشه شانس موفقیت وجود داره. حتی اگه به موفقیت نرسی، یک تجربهی منحصر به فرد به دست میاری که بهت در پیدا کردن شغل بعدی کمک میکنه. استارتاپها با همدیگه تفاوت دارن، اما موضوعات رایج در اونا معمولاً ساعتهای کاری زیاد، تیمهای کوچک، مزایای مختلف و گروهی از افراد علاقهمنده که برای رسیدن به هدفی مشترک، با همدیگه همکاری میکنن.
همونطور که تاد هورتون (Todd Horton) بنیانگذار و مدیرعامل KangoGift میگه: "نباید به عضویت در استارتاپ، به عنوان شغلی کوتاه مدت نگاه کرد. ایجاد شرکت و ایجاد مهارت، برای حرفهی تو، ممکنه زمان زیادی ببره. در حالی که سرعت شروع کار زیاده، اما تجربیاتی که برای ادامه کار شما مفیده، زمانبره. مثلاً در استارتاپ، همیشه انرژی زیادی وجود داره اما کسب مهارت برای ایجاد یک کسب و کار، پایگاه مشتری و شرکتی که تأثیرگذار باشه به صبر و استقامت نیاز داره."
نظرات شما: